رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

دلتنگ...

سلام ............

 

با امروز شد 2 روز که صداشو نشنیدم دارم دیونه میشم دیونگی تا حد مرگ....

 

تو این دنیا نمیدونم جای عاشق پس کجاست؟؟؟!!!....یاد این جمله زیبا افتادم که میگه:

 

کودکی گفتند عشق چیست؟ گفت:بازی. به نوجوانی گفتند عشق چی ست؟ گفت: رفیق بازی. به جوانی

 گفتند عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت. به پیرمردی گفتند عشق چیست؟گفت: عمر. به عاشقی گفتند

عشق چیست؟ چیزی نگفت. آهی کشید و سخت گریست....جالبه نه ؟؟!!....

.

نمیدونم که چه گناهی به درگاهش کردم که من را بدین روز گرفتارم کرده.....

 

وبلاگ رو هم یه سری نزدی .....چی شده ؟؟.....به خدای تموم عاشق ها قسم بدون هیچ منتی میگم 1

 

هفته تموم هست که شب ها تا یه دل سیر اشکی برای عشقم نریزم نمی خوابم....کجایی

 

پس .....کجایی....کجایی....مهتاب.

 

زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه...

 من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی......

دلتنگی

دلتنگی

سلام  سلام به همه ی دوستان

سلام به مهتاب سلام به مهتاب یگانه خودم…

یه مدتی هست که خیلی حال خوبی ندارم …به نظر من بدترین شکل دلتنگی وقتیه که  کنار اونی که دوسش داری باشی و بدونی هیچ وقت بهش نمیرسی……

یه چند وقتی هست که به نظر من از دله مهتاب طرد شدم… نمیدونم شاید بعضی موقع ها جواب اس ام اس های منو نداده یا زنگ هامو یا حوصله ی صحبت کردن با منو نداشته این جوری فکر می کنم …نمیدونم شاید به خاطر اون موضوعی که خودش بهم گفته ……خلاصه خیلی داغونم...فکر میکنم و احساس میکنم که اون مهتابی که برای من بود الان نیست... .

یه کوچولو حرف خصوصی: مهتاب میدونی که من دیگه نمی خوام زمین بخورم اگه دیگه تو رو از دست بدم به زندگی میلی ندارم خودت میدونی من امادم که خودمو راحت کنم… … … … … … … … .

                                B - H

َعشق فرمان داده

به نام خدا

 

سلام ... سلام به عشق یکتای خودم و سلام به همه ی دوستای خوبم ....

همنطوری که میدونید قلم مهتاب عزیزم خیلی قوی تر از منه اگه نقصی تو نوشته های من میبینید به بزرگی دلاتون ببخشید ....

میخوام از یک موضوعی براتون بگم که خیلی اذیتم میکنه که داره داغونم میکنه ....من اعتماد به نفسم خیلی کمه مهتاب خیلی کمکم میکنه که این موضوع رو تو من حل کنه اما نمیدونم چرا نمشه.....این موضوع خیلی کارای دیگه ی منو تحت تاثیر قرار داده .....میدونید من این کمبود اعتماد به نفسم رو به گردن جامعه و مقداری خانواده ام میزارم....اما چه سود .....

میخوام خیلی از حرف هارو بزنم اما نمیتونم ........

 

بی خیال راستی این روز ها من و مهتاب خیلی روزای خوبی داریم همنطوری که خودشم گفته براتون یه انفجار هسته ای داشتیم از هیروشیمای ژاپن بدتر....

یه جفت حلقه خریدیم که هیچکس تو دنیا ندارهRING

 ... حسودیتون نشه ولی خوب نداره کسی دیگه......KJ

در اخر این چند بیت شعر رو فقط تقدیم میکنم به مهتاب جان ....مهتاب جان بدون همیشه یه قلب کوچکی تو رو دوست داره.....

 

عشق فرمان داده که به تو فکر کنم

که به تو فکر کنم ....

روز ه شب زیره لبم اسم تورو ذکر کنم ....

دوستم داشته باش....دوستم داشته باش....

من به ان می عرضم که به من تکیه کنی ..گل اطمینان را تو من هدیه کنی ...

تو به من هدیه کنی ....

 

You're my everything

You're my everything
The sun that shines above you
Makes the bluebirds sing
The stars that twinkle way up in the sky
Tell me I'm in love
When I kiss your lips
I feel the rolling thunder to my finger tips
And all the while my head is in a spin
Deep within, I'm in love
You're my everything
And nothing really matters but the love you bring
You're my everything
To see you in the morning with those big brown eyes
You're my everything
Forever and a day I'm need you close to me
You're my everything
You never have to worry, never fear, for I am near
For my everything
I live up on the land and see the sky above
I swim within her ocean sweet and warm
There's no storm, my love
You're my everything no nothing really matters
But the love you bring
You're my everything
To see you in the morning with those big brown eyes,
You're my everything
Forever and a day I'm need you close to near
You're my everything
You never have to worry, never fear, for I am near
When I hold you tight
There's nothing that can harm you in the lonely night
I'll come to you and keep you save and warm
Yet so strong, my love
When I kiss you lips
I feel the rolling thunder to my fingertips
And all the while my head is in a spin
Deep within
I'm in love
i'm in love

اگر روزی...

اگر روزی دشمن پیدا کردی بدون تو رسیدن به هدفت موفق بودی اگر روزی تهدیدت کردن بدون در برابرت ناتوانند اگر روزی خیانت دیدی بدون قیمتت بالاست اگر روزی ترکت کردن بدون با تو بودن لیاقت می خواد.

انفجار هسته ای

سلام علیکم

منکه حالم خیلی خوبه!می دونین یک انفجار اتمی داشتیم!اصلا جاتون خالی نبود!

البته تلفاتی هم داشتیم که از طرف ما نبود!خدا رو شکر.ترکش ها به خواهر و فامیل دشمن خورد!طفلکیها!

می دونین من توی کف یک موضوع موندم که مردم چقدر می تونند رو داشته باشن؟!

اصولا یه دختر  و یه پسر وقتی کات می کنن دیگه قضیه از نظر من تموم شده است نه اینکه هی بخوان کشش بدن!اینجوری هم جنگ اعصاب می شه هم طرفی که کشش میده از چشم می افته هم خود طرف ضایع می شه!

خوب فکر کنم خودتون فهمیدین قضیه ای که می گم از کجا آب می خوره!

دوباره دوست دختر سابق محمد زنگ زد.البته قبلش یه آبرو ریزی خونه ی محمد اینا کرد.زنگ زد اونجا مامان محمدم خدمتش رسید ولی خوب زشت شد!محمد جلوی من زنگ زد بهش...پرسید کاری داشتی اونم زد کانال 2چشمتون روز بد نبینه!هرچی دلش خواست به عشق من گفت محمدم اصولا پسریه که اهل دعوا و فحش دادن نیست.دیدم دیگه داره ناجور میشه من گوشی رو گرفتم.مودبانه شستمش آویزونش کردم به جارختی!اونم فحش داد.دیدم نخیر نمیشه خواستم فحش بدم قطع کرد.

منم حساب کردم که برش کم محلی تیزتره.فقط یه اس ام اس زدم.

فسقلی می دونم چرا می سوزی اینکه می بینی محمد خوش و خورمه ناراحتت می کنه.جزقل جون دیگه اینجا زنگ نزن!    

اونم دیگه زنگ نزد فقط خواهرش اس ام اس زد  که اینو ولش کنین مغزش معیوبه.

مام رفتیم ددر و کلی خوش گذروندیم.یه انگشترم گرفتیم ...

خوب دیگه ما متاهلی فکر می کنیم...

دیشب آرزو دوست دختر مسعود(برادر محمد)که فامیل دختره می شد زنگ زد محمدم همه چیزو تعریف کرد براش اونم زنگ زد به دختره و باهم دعواشون شد وحشتناک!!!!!!!!

واقعا طفکلی آرزو شرمنده ی اونم شدیم کلی.یه نفر آدم خل همه رو انداخت توی دردسر.

ولی کلا بهتون می گم که این دختر امروزم بی خیال نشد.زنگ زد انقدر زنگ زد که محمدم مجبور شد جواب بده اینبار نبود که بچلانمش اما خوب محمدم بدجوری ضدحال زده بود بهش.

دختر کلی بدو بیراه گفته بود محمدم هیچی نگفته بود وقتی جیغهاش تموم شده بود محمد گفته بود حرفات تموم شد؟

اونم گفته بود آره

محمدم گفته بود خداحافظ!

فکر کنم دختره باید می رفت یه سر تا حموم!
امروزم رفتیم بیرون کلی خوش گذشت کلی محمد منو خجالت داد.فقط در جوابش می تونم بگم محمد جونم عااااااااااااااااااااااااااااشقتم!
تو بهترینی تو مهربونترین و گل ترین پسر دنیایی!!!

پیوست:احتمالا امشب دختری می میرد!(یعنی خودکشی می کند)

                                                   

سلول عشق

اسکله ی ناز چشات

 

                    حریم امن قایقم .....

 

تو ساعت یه ربع به عشق

 

                    عقربه ی دقایقم.......

 

 

گرمی دستای تو رو

 

     به صد تا دنیا نمی دم...........

 

هروقت که یارم تو بودی

 

      بی کسی رو نفهمیدم.....

 

تو بند دل ,   سلول عشق

 

     حبس نگاتو می کشم........

 

ولی بازم رو میله هاش

 

    عکس چشاتو می کشم........

 

آی قصه بی سرو ته

 

   شعر بدون قافیه...........

 

برای مرگ این صدا

 

   نبودن تو کافیه................

 

مهتاب دوستت دارم

تنهایی.....

سلام ...

سلام......خوبین همگی......؟؟؟!!

خیلی امروز دلم گرفته .....چون امروز میخواستم عشقمو ببینم اما........اره نشد...

خودم به تنهایی رفتم به دریم با یه دسته گل ......دسته گل رو جای مهتاب گذاشتم و یه قهوه ترک سفارش دادم و نشستم به گریه کردن تو کافه........

روز سختی برای من بود چون از دریم که امدم بیرون ...... خدا برای هیچکس نیاره یه موتور سوار دو نفر بودند امدند جیبم رو خالی کردن رفتن ...... به همین سادگی.....  به همین ......از  بعد از ظهر تا الانهم که دارم مطلب رو مینویسم ساعت 22:55 دقیقه است هر چی زنگ یا پیامک میزنم جوابی نمی گیرم.......

 

      ***  دوستای خوبم قدر همدیگر رو بدونید با هم باشید از خوشی هاتون لذت ببرید  ***

 

Just like a prayer

Life is a mystery, everyone must stand alone
I hear you call my name
And it feels like home

When you call my name its like a little prayer
Im down on my knees, I wanna take you there
In the midnight hour I can feel your power
Just like a prayer you know Ill take you there

I hear your voice, its like an angel sighing
I have no choice, I hear your voice
Feels like flying
I close my eyes, oh God I think Im falling
Out of the sky, I close my eyes
Heaven help me

Like a child you whisper softly to me
Youre in control just like a child
Now Im dancing
Its like a dream, no end and no beginning
Youre here with me, its like a dream

Just like a prayer, your voice can take me there
Just like a muse to me, you are a mystery
Just like a dream, you are not what you seem
Just like a prayer, no choice your voice can take me there

Just like a prayer, Ill take you there
Its like a dream to me

dance

آتش سوزی

سلام  سلام

خوبین؟خوشین؟سلامتین؟

خدا از دهنتون بشنوه ما که امروز قاط زدیم خفن! جاتون  خالی انقدر حرص خوردم که خدا می دونه.البته مربوط به محمد رضا نبودااااا!اصلا خدایی نکرده ایشون که ما رو اصلا اذیت نکرد!فقط قاط زد منم که حساس!

قضیه از اینجا شروع شد که امروز مادر  بنده بشور بسب راه انداخته بود مارو هم مجبور کرد بریم تو مطبخ.

کلی حمالی فرمودیم.کلی غرغر شنیدیم ! بسی لذتها بردیم از خر حمالی!

موبایل منم که اصلا زنگش ضعیف نبود! منم که گوشم کر نبود!

حاج آقای ما زنگ زده بود و من هم نشنیده بودم.بالاخره چشمم دید که زنگ زده! نشستم پای تلفن زنگ زد!

اوه اوه آقا عصبانی خفن!هم عصبانی هم ناراحت!بنده هم که خوش خیال خندان و شاد فکر کردم به خاطر بنده ناراحته!
یهو گفت من دیگه کم اوردم!
منو می گی؟یهو مات و مبهوت مونده بودم  که چی شده!
هی گفتم چی شده اونم گفت بعدا می گم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بنده هم قاطی فرمودم!(خصوصیات مرداد ماهی من کار دستم داد به علاوه ی یه مقداری هم حس فضول درد)
بالاخره معلوم شده دوست دختر قبلیش زنگ زده!

منو می گی ؟!حسود شده!داغ کردم!البته سعی کردم جیغ نزنم!

اونم تعریف کرد که دختره زنگ زده به محمدرضا که من دارم خطم رو می فروشم و از این حرفا بعدشم یه پسره گوشی رو ازش گرفته!
منم دیگه داغ کردم ! حداحافظی کردیم.باز زنگ زد منم جواب ندادم اس ام اس بازی کردیم ! معذرت خواهی و این حرفا!منم خوب آشتی کردم اما دیدم نمی شه گفتم تلفن دختر رو بده من اونم گفت ارزششو نداره.بعدش داشتم می حرفیدیم دختره اس ام اس داد!منم یه اس ام اس دیکته کردم به محمد رضا اونم فرستاد واسه دختره!اس ام اس زدن همانا آتش سوزی همان! دیگه صدای دختره در نیومد.

متن اس ام اس :

واست متاسفم.هر جور دوست داری فکر کن.من یه زمانی فکر می کردم دوستت دارم اما عادت کرده بودم دوستت نداشتم.الان دارم دوست داشتن رو تجربه می کنم و کسی توی زندگیم هست.واقعا بچه ای واسه ی مهتاب که تعریف کردم کلی باهم بهت خندیدیم می خواست زنگ بزنه نصیحتت کنه من نذاشتم گفتم ارزش نداری!

احتمالا همین کارشو ساخت .نمی خوام دهنمو باز کنم و دقیق بگم چی شده بود.چون بیشتر هم حرسم می گیره هم خنده ام!

خدا یه عقلی به این بده یه پولی به ما!نمی دونم توی مغزش چی میگذره  اما هر چی که هست اونقدر بچه گونه است که آدم شرم می کنه بخواد بگه.

به هر حال محمد رضا دوستت دارم با همه ی مشکلات و حرفها!

امیدوارم هیچوقت دیگه این چیزا پیش نیاد.

فعلا