رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

عشق من بمون

عشق من بمون دلولپسم نزار...

 بی تو نمیگذره این روز و روزگار...

 من با تو دلخوشم وقتی کنارمی...

 وقتی تو یارمی  دار و ندارمی...

عشق من بمون...

عشق من بمون دلواپسم نزار...

 بی تو نمیگذره این روز و روزگار...

 عشق من بمون عشق من بمون...

 بمون...

عشق من بمون باز با من بخون...

 این ترانه ی پاک و مهربون...

 من با تو دلخوشم وقتی کنارمی...

 وقتی تو یارمی دار و ندارمی...

عشق من بمون...

بمون...


همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{توبه هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد....

نظرات 1 + ارسال نظر
ابتهاج چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ب.ظ http://ebtihaj.blogsky.com

سلام و تشکر از بازدید و نظردهی تان.
من خوبم...خوبی و خوبگویی شم را از ایزد متعال خواهانم.
امیدوارم با عشقتان همیشه عاشق هم باشید.
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد