رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

سلول عشق

اسکله ی ناز چشات

 

                    حریم امن قایقم .....

 

تو ساعت یه ربع به عشق

 

                    عقربه ی دقایقم.......

 

 

گرمی دستای تو رو

 

     به صد تا دنیا نمی دم...........

 

هروقت که یارم تو بودی

 

      بی کسی رو نفهمیدم.....

 

تو بند دل ,   سلول عشق

 

     حبس نگاتو می کشم........

 

ولی بازم رو میله هاش

 

    عکس چشاتو می کشم........

 

آی قصه بی سرو ته

 

   شعر بدون قافیه...........

 

برای مرگ این صدا

 

   نبودن تو کافیه................

 

مهتاب دوستت دارم

تنهایی.....

سلام ...

سلام......خوبین همگی......؟؟؟!!

خیلی امروز دلم گرفته .....چون امروز میخواستم عشقمو ببینم اما........اره نشد...

خودم به تنهایی رفتم به دریم با یه دسته گل ......دسته گل رو جای مهتاب گذاشتم و یه قهوه ترک سفارش دادم و نشستم به گریه کردن تو کافه........

روز سختی برای من بود چون از دریم که امدم بیرون ...... خدا برای هیچکس نیاره یه موتور سوار دو نفر بودند امدند جیبم رو خالی کردن رفتن ...... به همین سادگی.....  به همین ......از  بعد از ظهر تا الانهم که دارم مطلب رو مینویسم ساعت 22:55 دقیقه است هر چی زنگ یا پیامک میزنم جوابی نمی گیرم.......

 

      ***  دوستای خوبم قدر همدیگر رو بدونید با هم باشید از خوشی هاتون لذت ببرید  ***

 

دوستت دارم .....

کاش میشد با شقایق حرف زد کاش میشد آسمان را لمس کرد .... کاش میشد مثل یک غنچه شکفت ..... کاش میشد زندگی را گرم کرد ... کاش میشد تا بباری مثل ابر .... کاش میشد سبز باشی چون درخت ... کاش میشد واژه واژه  .شعر شد ... کاش میشد از قفس آزاد شد .... کاش میشد عشق را تقسیم کرد ...... کاش میشد عشق را تفسیر کرد.... کاش میشد شعر عشقی را سرود .. کاش میشد از لب دل گل ربود.

                 1425

 از اینکه می توانم همدمت باشم خدا را شکر می گویم و یا اینکه شریک ماتمت باشم خدا را شکر می گویم تو خود در چشم من خواندی که از تنها نشینی سخت بیزارم همینکه خاکسار مقدمت باشم خدا را شکر می گویم خدا را شکر می گویم که در قلبم تو را دارم ، تو را دارم از اینکه تا ابد بیش و کمت باشم خدا را شکر می گویم تو میدانی که من هم مثل تو صد غصه خون جگر دارم همینکه من خریدار غمت باشم خدا را شکر می گویم به آن پروردگار واحد و تنها هزاران مرتبه سوگند از اینکه می توانم همدمت باشم خدا را شکر می گویم....

 

اولین بوسه......

سلام....

 

میخوام از اولین بوسه که یرای من و عشقم اتفاق افتاد بنویسم......1

بوسه فقط تصادوف دو لب نیست بوسه رویش زندگی جدیده ...

واسه ی اولین تجربه من خیلی زیبا و خوب بود2 ...بزار بریم یکم به قبل تر از الان ..خوب نیست اما ...   به مدت ۲سال با  کسی به اصطلاح عشقت باشی و اما هیچ یک از حس های عاشقون رو حس نکنی 3... سخته 4....سخته چون میگن نباید عشق یه طرفه باشه......اما واسه من یه طرفه بود..... خوب بیام به زمان حال زمانی که امروز تجربه اولین بوسه از عشق رو داشتم .5...زیبا بود ....حس خوبی پیدا کردم 74...برای دقایقی تو اسمون بودم .74558.....

 

 گل من بوسه تو برای من فقط یک بوسه نبود ....برای من زندگی بود ... عشق بود .... محبت بود ...عشقه من مهتاب جان دوست دارم.....

 

بنویس ...(توصیف نامه)

می نویسد  این قلم کوچکم .....

من قلمم به پای قلم مهتاب عشقم نمیرسه اما خوب .....

خودتون میدونید دیگه فرشته ها رو هر چقدر بخواهی توصیف کنی بازم از اونا کم گفتی

چون واقعا پاک هستند....

 دوستای عزیزم من میخوام فرشته ام رو توصیف

کنم

خوب میدونید دیگه نمیشه .. فقط یه چیز از این فرشته ام میگم که صورت و چشمهای معصومی داره.... دستهای گرمی داره ........دله پاکی داره ......

 

از خداوند خیلی ممنونم که فرشته اش رو به من داد فقط امیدوارم لیاقت این فرشته را داشته باشم....

 

 

                                           دوست دارم

 

            miss u

دو تا معشوق.....

تا حالا کفشاتو نگاه کردی ؟؟ دو تا عاشق.دوهمراه که بی هم می میرن.با هم خاکی میشن,بدونه هم زیره بارون نمیرن,توی یک جاده راه میرن و........  پس بیا با هم مثله کفش هامون باشیم عشقه من ......

                                                       maashogh

                                       دوست دارم

قلم کوچکم بنویس ...

هفت روز هفته هفت بار در روز باید بشنوم صدای کوچولومو هرروز .. من تو رو به یه دنیا نمیکنمت عوض....

ناراحتت می کنم نیست از روغرض.....

وقتی نارحتی   تو  ندارم اروم....می بارم مثله بارون .....با صدام شو اروم.....

 بی تو لحظه ها حروم میشه ...شادی تموم.. اینو بدون بی تو نمیارم دوم...

بیمار تو شدم تویی دوای دردم ......

این هم خواستم یک گذری به دست نوشته های کوچکم بزنم....

سلام

سلام  ... سلام ....سلام ......

سلام به دوستان خودم و سلامی مخصوص به عشقه خودم...  در اول یک ارزو برای همه ی دوستانه خوم دارم که امیدوارم به ارزوهای کوچک و بزرگ خودتون برسید به زودی... این وبلاگ یک هدیه از فرشته خودم مهتاب می باشد که بهترین هدیه تو زندگی ۲۲ سالم بوده بدون بزرگنمایی میگم ....

خوب نوبتی هم باشه نوبت منه که خودمو معرفی کنم ...:من محمدرضا ....۲۲سال از خدا عمر گرفتم ....زندگی خوبی که هم داشتم هم نداشتم خیلی سختیها رو تحمل کردم یعنی این رو بهم یاد دادن ....  بعد از یک ارتباط به قول خودم عاشقونه خیلی ضربه ها خوردم که به دارو خوردن ...نا امیدی از زندگی..خلاصه راحت بگم داغون شدم..یکی از این شبها بود که دیگه دوباره متولد شدم...

خوب دوستان همنطوری مهتاب جان گفت خوشحال میشیم دوستای خوبی پیدا کنیم...

                                                         dost

                                  با محمدرضا و مهتاب همراه باشیدgol 

 

 

جاده عشق ....

ads

بیا از این اول یک جاده بسازیم  جاده ای از عشق و امید و بر روی ان با تمام ارزوهای کوچک و بزرگ راه برویم و مسیر سخت و آسان اون رو پشت سر بزاریم.... بیا ...بیا تا ته جاده بریم ........ 

حرف خرابه دلم....

 بهت نمی گم دوست دارم ، ولی قسم می خورم دوست دارم ، بهت نمی گم که هر چی بخوای بهت می دم ، چون همه چیزم تویی ...، ...نمی خوام خوابتو ببینم ، چون تو خیلی خوش تر از خوابی ، اگه یه روزی چشمات پر از اشک شده دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی ، صدام کن ، بهت قول نمی دم که ساکتت کنم منم پا به پات گریه می کنم ، اگه دنبال مجسمه سکوت می گشی تا سرش داد بزنی ، صدام کن قول میدم ساکت بمونم ، اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالکی کنی ، صدام کن ، قلبم تنها خرابه ی وجود توس