...حیف که نمیشه بمونی کنارم...
...من که جز تو کسی ندارم...
...کاش که پیشم بمونی یه لحظه...
...این یه لحظه به یک عمر می عرضه....
...تو توی چشمام نگاه کن یه روده...
...این چشما بی نو عاشق نبوده...
...من نمی خوام که با غم بسازم...
...من نمی خوام به اشکام ببازم...
...آی تو که از نگاه من بریدی...
...با چنگ و دندون به هوا پریدی...
...خواستم با اشکام راحتو ببندم...
...حیف که چشماتو بستیو ندیدی...
..*خدا نگهدار*..
سلام به دوستای گلم...
سلام به عشق خودم مهتاب جوووووووووووون خیلی دلم برات تنگیده چه کار کنم نمیدونم....
مهتاب جوووووووووووووووووووونم تسلیت میگم انشاا... غم اخرت باشه خانومم انشاا... دیگه غم نبینی...
فوت عموی عزیزتو بهت تسلیت میگم ....خیلی ناراحت شدم...
دوستت دارم مهتاب جوووووووووووووووووووووونم...
سلام
مهتاب جان امدم فقط حرف دلمو بگمو برم...این روزگاری که با تو هستم مهتاب گلم یکی از بهترین دوران زندگی منه که اصلا دوست ندارم تموم بشه ....میخوام این روزگار ماندگار باشه و فقط و فقط تو واسم بمونی عسلم.....
فقط از این دنیا من تورو میخوام که فقط یه چیز و بهت میگم و بس تو واسم عزیزه جونی
دوست دارم مهتاب جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
I L O V E Y O U
چرا اون منو نمیخواد ...
چرا پیشم نمیاد...
چرا از اشک چشمام دلش به رحم نمیاد..
اخه اون که پناه منه... اون که تکیه گاه منه...
واسه چشماش میمیرم.... اخه این گناه مگه ؟!...
یه روز دستهام توی دستهاش بود...
یه روز عشقم دو تا چشماش بود...
حالا این منم که درگیره یه دیوونه به زنجیره...
مهتاب من ، به خدا دارم دیوونه میشم ...
اینه اون عهدی که بستیم ...اینه...گناه من اینه که تو رو خیلی دوست دارم ؟!... چرا با من این جوری میکنی...خیلی تنهام خیلی ...واسه ی من دیگه هیچی مهم نسیت ...
سلام
سلام
سلام
دوستای خوبم حالتون چطوره؟؟؟سلام به بهترین کسی که تو زندگی من هست ....مهتابم خوبی ؟؟
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای داشتم میمردم از دلتنگی و غصه...بالاخره با عشقم صحبت کردم بعد از 1 هفته دلتنگی خیلی الان خوشحالم نمیدونید که...................
مهتاب از موقعی که تلفنی حرف زدیم با هم نمی دونی چه جون دوباره ای گرفتم اخه خودت میدونی که من تو دنیا خیلی تنهام فقط تو هستی تموم روزگارم.....
یه تشکر مخصوص از دوستای خوبم دارم محمود جان و نسرین خانم که منو تنها نذاشتن و با من بودن امیدوارم که به تمام ارزوها تون برسید دونه دونه ....
عزیزم بدون تو من هیچم بمون کنارم بمون یارم .....دوستت دارم
مهتاب و محمدرضا
من برگشتم.به خاطر غیبت طولانیم منو می بخشید؟خوب می دونم چی میگین...میگین خجالت نمی کشی بعد چند وقت تلک تلک اومدی؟...خوب باشه خجالتم می کشم!!الان من قرمزممثال لبو!!!!خوب خوب بسه!یه کم تشویقم کنین!بابا من اومدم باز اومد!!!
خوب بسه ابراز احساسات!والا راستش یکی از دلایلی که نمی اومدم این بود که از نظر روحی توی خونه شدیدا تحت فشارات همه جانبه بودم!بابام از یه طرف.مامانم از طرف دیگه.و بقیه هم جای خود دارن!هرکس از یه جا ناراحت بود با ما تصفیه حساباشو می کرد!اه ولش کن!
واقعا صدام دیگه در اومده و افتادم به غرغر کردن.خوب می خوام برم خودمو به ممد کلینیک نشون بدم!بچه ام از دست من غمباد گرفته!همه اشششششششش تقصیر منه!!!
محمد رضای من دوستت دارم واقعا شرمنده که این چند وقته اوفتادم به آب روغن قاطی کردن!
واقعا نمی دونم چجوری توی روت نگاه کنم!منو می بخشی؟!
قول می دم درست کنم خودمو!قول شرف!
تو هم یه قول بده!دوستم داشته باشی تا همیشه!چون بدون تو من مردم!تو تولد دوباره ی منی!
مهتاب تو...
سلام ............
با امروز شد 2 روز که صداشو نشنیدم دارم دیونه میشم دیونگی تا حد مرگ....
تو این دنیا نمیدونم جای عاشق پس کجاست؟؟؟!!!....یاد این جمله زیبا افتادم که میگه:
کودکی گفتند عشق چیست؟ گفت:بازی. به نوجوانی گفتند عشق چی ست؟ گفت: رفیق بازی. به جوانی
گفتند عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت. به پیرمردی گفتند عشق چیست؟گفت: عمر. به عاشقی گفتند
عشق چیست؟ چیزی نگفت. آهی کشید و سخت گریست....جالبه نه ؟؟!!....
.
نمیدونم که چه گناهی به درگاهش کردم که من را بدین روز گرفتارم کرده.....
وبلاگ رو هم یه سری نزدی .....چی شده ؟؟.....به خدای تموم عاشق ها قسم بدون هیچ منتی میگم 1
هفته تموم هست که شب ها تا یه دل سیر اشکی برای عشقم نریزم نمی خوابم....کجایی
پس .....کجایی....کجایی....مهتاب.
زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه...
من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی......
دلتنگی
سلام سلام به همه ی دوستان
سلام به مهتاب سلام به مهتاب یگانه خودم…
یه مدتی هست که خیلی حال خوبی ندارم …به نظر من بدترین شکل دلتنگی وقتیه که کنار اونی که دوسش داری باشی و بدونی هیچ وقت بهش نمیرسی……
یه چند وقتی هست که به نظر من از دله مهتاب طرد شدم… نمیدونم شاید بعضی موقع ها جواب اس ام اس های منو نداده یا زنگ هامو یا حوصله ی صحبت کردن با منو نداشته این جوری فکر می کنم …نمیدونم شاید به خاطر اون موضوعی که خودش بهم گفته ……خلاصه خیلی داغونم...فکر میکنم و احساس میکنم که اون مهتابی که برای من بود الان نیست... .
یه کوچولو حرف خصوصی: مهتاب میدونی که من دیگه نمی خوام زمین بخورم اگه دیگه تو رو از دست بدم به زندگی میلی ندارم خودت میدونی من امادم که خودمو راحت کنم… … … … … … … … .
به نام خدا
سلام ... سلام به عشق یکتای خودم و سلام به همه ی دوستای خوبم ....
همنطوری که میدونید قلم مهتاب عزیزم خیلی قوی تر از منه اگه نقصی تو نوشته های من میبینید به بزرگی دلاتون ببخشید ....
میخوام از یک موضوعی براتون بگم که خیلی اذیتم میکنه که داره داغونم میکنه ....من اعتماد به نفسم خیلی کمه مهتاب خیلی کمکم میکنه که این موضوع رو تو من حل کنه اما نمیدونم چرا نمشه.....این موضوع خیلی کارای دیگه ی منو تحت تاثیر قرار داده .....میدونید من این کمبود اعتماد به نفسم رو به گردن جامعه و مقداری خانواده ام میزارم....اما چه سود .....
میخوام خیلی از حرف هارو بزنم اما نمیتونم ........
بی خیال راستی این روز ها من و مهتاب خیلی روزای خوبی داریم همنطوری که خودشم گفته براتون یه انفجار هسته ای داشتیم از هیروشیمای ژاپن بدتر....
یه جفت حلقه خریدیم که هیچکس تو دنیا نداره
... حسودیتون نشه ولی خوب نداره کسی دیگه......
در اخر این چند بیت شعر رو فقط تقدیم میکنم به مهتاب جان ....مهتاب جان بدون همیشه یه قلب کوچکی تو رو دوست داره.....
عشق فرمان داده که به تو فکر کنم
که به تو فکر کنم ....
روز ه شب زیره لبم اسم تورو ذکر کنم ....
دوستم داشته باش....دوستم داشته باش....
من به ان می عرضم که به من تکیه کنی ..گل اطمینان را تو من هدیه کنی ...
تو به من هدیه کنی ....
سلام علیکم
منکه حالم خیلی خوبه!می دونین یک انفجار اتمی داشتیم!اصلا جاتون خالی نبود!
البته تلفاتی هم داشتیم که از طرف ما نبود!خدا رو شکر.ترکش ها به خواهر و فامیل دشمن خورد!طفلکیها!
می دونین من توی کف یک موضوع موندم که مردم چقدر می تونند رو داشته باشن؟!
اصولا یه دختر و یه پسر وقتی کات می کنن دیگه قضیه از نظر من تموم شده است نه اینکه هی بخوان کشش بدن!اینجوری هم جنگ اعصاب می شه هم طرفی که کشش میده از چشم می افته هم خود طرف ضایع می شه!
خوب فکر کنم خودتون فهمیدین قضیه ای که می گم از کجا آب می خوره!
دوباره دوست دختر سابق محمد زنگ زد.البته قبلش یه آبرو ریزی خونه ی محمد اینا کرد.زنگ زد اونجا مامان محمدم خدمتش رسید ولی خوب زشت شد!محمد جلوی من زنگ زد بهش...پرسید کاری داشتی اونم زد کانال 2چشمتون روز بد نبینه!هرچی دلش خواست به عشق من گفت محمدم اصولا پسریه که اهل دعوا و فحش دادن نیست.دیدم دیگه داره ناجور میشه من گوشی رو گرفتم.مودبانه شستمش آویزونش کردم به جارختی!اونم فحش داد.دیدم نخیر نمیشه خواستم فحش بدم قطع کرد.
منم حساب کردم که برش کم محلی تیزتره.فقط یه اس ام اس زدم.
فسقلی می دونم چرا می سوزی اینکه می بینی محمد خوش و خورمه ناراحتت می کنه.جزقل جون دیگه اینجا زنگ نزن!
اونم دیگه زنگ نزد فقط خواهرش اس ام اس زد که اینو ولش کنین مغزش معیوبه.
مام رفتیم ددر و کلی خوش گذروندیم.یه انگشترم گرفتیم ...
خوب دیگه ما متاهلی فکر می کنیم...
دیشب آرزو دوست دختر مسعود(برادر محمد)که فامیل دختره می شد زنگ زد محمدم همه چیزو تعریف کرد براش اونم زنگ زد به دختره و باهم دعواشون شد وحشتناک!!!!!!!!
واقعا طفکلی آرزو شرمنده ی اونم شدیم کلی.یه نفر آدم خل همه رو انداخت توی دردسر.
ولی کلا بهتون می گم که این دختر امروزم بی خیال نشد.زنگ زد انقدر زنگ زد که محمدم مجبور شد جواب بده اینبار نبود که بچلانمش اما خوب محمدم بدجوری ضدحال زده بود بهش.
دختر کلی بدو بیراه گفته بود محمدم هیچی نگفته بود وقتی جیغهاش تموم شده بود محمد گفته بود حرفات تموم شد؟
اونم گفته بود آره
محمدم گفته بود خداحافظ!
فکر کنم دختره باید می رفت یه سر تا حموم!
امروزم رفتیم بیرون کلی خوش گذشت کلی محمد منو خجالت داد.فقط در جوابش می تونم بگم محمد جونم عااااااااااااااااااااااااااااشقتم!
تو بهترینی تو مهربونترین و گل ترین پسر دنیایی!!!
پیوست:احتمالا امشب دختری می میرد!(یعنی خودکشی می کند)