چرا اون منو نمیخواد ...
چرا پیشم نمیاد...
چرا از اشک چشمام دلش به رحم نمیاد..
اخه اون که پناه منه... اون که تکیه گاه منه...
واسه چشماش میمیرم.... اخه این گناه مگه ؟!...
یه روز دستهام توی دستهاش بود...
یه روز عشقم دو تا چشماش بود...
حالا این منم که درگیره یه دیوونه به زنجیره...
مهتاب من ، به خدا دارم دیوونه میشم ...
اینه اون عهدی که بستیم ...اینه...گناه من اینه که تو رو خیلی دوست دارم ؟!... چرا با من این جوری میکنی...خیلی تنهام خیلی ...واسه ی من دیگه هیچی مهم نسیت ...