سلام ............
با امروز شد 2 روز که صداشو نشنیدم دارم دیونه میشم دیونگی تا حد مرگ....
تو این دنیا نمیدونم جای عاشق پس کجاست؟؟؟!!!....یاد این جمله زیبا افتادم که میگه:
کودکی گفتند عشق چیست؟ گفت:بازی. به نوجوانی گفتند عشق چی ست؟ گفت: رفیق بازی. به جوانی
گفتند عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت. به پیرمردی گفتند عشق چیست؟گفت: عمر. به عاشقی گفتند
عشق چیست؟ چیزی نگفت. آهی کشید و سخت گریست....جالبه نه ؟؟!!....
.
نمیدونم که چه گناهی به درگاهش کردم که من را بدین روز گرفتارم کرده.....
وبلاگ رو هم یه سری نزدی .....چی شده ؟؟.....به خدای تموم عاشق ها قسم بدون هیچ منتی میگم 1
هفته تموم هست که شب ها تا یه دل سیر اشکی برای عشقم نریزم نمی خوابم....کجایی
پس .....کجایی....کجایی....مهتاب.
زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه...
من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی......
کاش میشد پرنده بودیم توی دست آسمون
تا برای هم می ساختیم از پرامون آشیون
من برای تو می ساختم سقفی از بال و پرم
تو می ذاشتی عاشقونه پرتو زیر سرم
تو فقط باید بمونی ای پناه آخرم
تا که پرپر نشه بی تو همه ی بال و پرم
نگو این فقط یه خوابه،منو تو پرنده نیستیم
ما میتونیم از محبت با هم آسمون بسازیم
حتی با دست های خالی با هم آشیون بسازیم
کاش ...